دشمنان خشمگین ما دست از سر حتی چند سرباز بیمقدار خود نیز برنمیدارند و سعی میکنند آنها را به سمتی ببرند که اقدامات کوچک و ظاهراً بیاثر آنها نیز بعدها همچون کیسههای شنی یک سنگر مورد استفاده قرار گیرد. تجربه فتنه رخ داده در تیرماه سال ۷۸ و ماجرای کوي دانشگاه و همینطور فتنهای که در سال ۸۸ بروز کرد اینطور به ما میگوید که دشمنان خارجی و داخلی ما همواره عطش این را دارند که روزی با حمله به ارکان رکین نظام اسلامی ما، آرزویی همیشگی را عملی کرده و با زدن پایههای اصلی کشور در هجمهای سخت، بتوانند سر نظام را بر بالای نیزه ببینند.
این خواب شوم صد البته تا هنگامی که حزبالله، جوانان بسیجی و ملت بیدار ایران در صحنه حاضر باشند به حقیقت نخواهد پیوست. اما در عین حال، اوهام بودن واضح این مسئله نیز نباید سبب شود تا از دوربینکشی در ابعاد مختلف آن غافل شویم و یا خداي نکرده در قبال آن به صرف اینکه چنین رخدادی بسیار بسیار دور از ذهن است؛ خود را به تساهل بزنیم.
تجربهای که ما به طور خاص از فتنه تیرماه سال ۷۸ داریم این است که پیاده نظام داخلی دشمن با تمام توان خود به برخی خیابانهای پایتخت آمدند و با وجود آنکه نتوانستند به هیچیک از اهداف خود دست یابند اما تا چند سال به بهانههای مختلفی همان استعداد خود را به صحنه میآوردند و تمام روزهای ۱۸ تیر، تا چند سال پس از سال ۷۸ روزهایی بود که انتظار میرفت اغتشاشگران و اوباش وابسته به غرب! به خیابانهای شهرهای بزرگ کشور و از جمله تهران بیایند.
حرکتی فاشیستی که البته سال به سال و به سرعت کمرنگ شد و نسل اغتشاشگران سال ۷۸ را برای همیشه به زبالهدان تاریخ سپرد.
دشمن پشت دروازهها
باید به این نکته دقت داشت که به هر حال دشمنان ما در معادلاتشان نگاهی منطقی به اغتشاشگران طرفدار خود دارند.
آنها بر طبق آنچه که منطق حکم میکند و نیز بر طبق آنچه که همواره از سرنوشت برخی از سران و لیدرهای اغتشاش در برهههای مختلف و یا اعترافات آنان به دست آمده است، (دشمنان) در پس پرده تمام این حرکتها هستند و این مسئله چیزی نیست که دیگر همچنان نکتهای مکتوم و پنهان باشد.
سرنوشت، اعترافات و گذشته و امروز افرادی نظیر احمد باطبی که هماکنون به عنوان مهرهای سوخته در آمریکا زیست میکند و یا امثال کدیور، مهاجرانی و ... به عنوان ارکان اغتشاش در سال ۷۸ و نیز افراد دیگری نظیر مازیار بهاری، مجتبی واحدی، رجبعلی مزروعی و ... به عنوان فعالین اغتشاش در سال ۸۸ نشان میدهد که همه آنها تنها به عنوان عروسکهای خیمهشببازی دشمن عمل میکردهاند که به حساب بدخواهان ما در لحظه مبادا وارد عمل شده و سعی در براندازی نظام کردهاند.
با دانستن این فرض، ذهن به این سمت حرکت میکند که طبیعتاً دشمن باید بر روی پیاده نظام داخلی خود حساب ویژهای باز کرده باشد.
حرکتی که دشمن همواره سعی میکند دقیقاً همانند برنامهریزیهای خود برای یک لشکر نظامی و البته با ساز و کاری دیگر در مقابل آن عمل کند و هیچ یک از جنبههای آن اعم از تبلیغات، لجستیک، پشتیبانی تسلیحاتی و تبلیغاتی و ... را فروگذار نکند.
در واقع اینکه مثلا احمد باطبی را به کاخ سفید میبرند تا با جورج بوش، رئیس جمهور سابق آمریکا دست بدهد و البته تصویر این مصافحه سرگروه اغتشاشگران ایران با مدعی ابرقدرتی دنیا نیز به گستردگی در رسانههای جهان بارها و بارها منتشر میشود، حاوی پیامهای مهندسی شده خاصی است؛ پیامهایی از سوی ستاد فرماندهی اغتشاش برای سرسپردگان داخلی.
جالب آنکه مثلاً میبینیم این پیام در فتنه سال ۸۸ در قالب شعار اغتشاشگران جلوهگر میشود که خطاب به اوباما میگفتند: «یا با اونا یا با ما...؟!» و البته منظور آنها هم ارسال این فرکانس برای دولت آمریکا بود که به ما امید داشته باش و با دولت ایران از وجه صلح گفتمان نکن.
آنچه که دشمن توانست
دقت داشته باشیم که این پیام صریح بارها و بارها از زبان اغتشاشگران بیان شد و روی دیگر سکه آن نیز این بود که دشمن توانسته است لااقل طی پروسهای ۱۰ ساله و در ادامه شبیخون فرهنگی خود آدمهایی را تربیت کند که حاضر باشند از کف خیابانهای پایتخت ایران نیز به او علیه حکومت خودشان پیام بدهند.
ردپای این مسئله را میتوان در تجمع عدهای از بدحجابان و اوباش در حدود ۱۰ سال قبل در میدان محسنی تهران نیز پیدا کرد. آنها در کنار این همه شهید و جانباز، برای درگذشتگان در انفجار برجهای دوقلوی آمریکا شمع روشن کردند و مزد این خوشخدمتی ظاهری خود را نیز در ۱۰ سال بعد و در پیام یک مقام آمریکایی دریافت کردند که به مناسبت سالگرد انفجار برجهای دوقلو گفته بود ما از کسانی که در میدان محسنی! در ایران با ما همدردی کرده بودند تشکر میکنیم.
تحلیل امنیتی این رخداد حاکی از آن است که معتقدان به تفکر فاشیسم در داخل ایران از سالها قبل مشغول ارسال فرکانسهایی برای اربابان آمریکایی و غربی خود بودهاند و به آنان این امیدواری را میدادهاند که عدهای در ایران هستند که آمریکا همواره بتواند به عنوان غلام حلقه به گوش خود روی آنان حساب کند.
در اینجا باید به این جمله یک فعال سیاسی اصلاحطلب نیز اشاره کرد که سالها پس از رخداد فتنهانگیز سال ۷۸ در یک مصاحبه خبری و در لابهلای سخنانش اینچنین گفته بود که ما! برای پیگیری مطالبتمان در عرصه عمومی (بخوانید کف خیابانها) نیاز به یک نسل جدید داریم.
این مفهوم یکی از پاسخهای چرایی بروز یک فتنه بزرگ را در ۱۰ سال پس از تیرماه سال ۷۸ به ما میدهد. و البته نوری خفیف را بر ۱۰ سال دیگر نیز در پیش روی ما میاندازد که از هماکنون به فکر غلامان حلقه به گوشی باشیم که در تأثیرپذیری خودخواسته و بدون مقاومت از هجمه نرم دشمن قرار گرفتهاند و ممکن است چند سال بعد سربازان مسخ شده او باشند.
البته این مقوله از منظری دیگر نیز قابل تحلیل است و آن این است که هنگامی که دروغهای دشمن و پوچی حرفهای او برای بخش اعظمی از آدمهایی که حرفهایش را باور کردهاند هویدا میشود، دشمن حتماً و حتماً مجبور است به فکر سامان دادن پایگاههای دیگر و پیدا کردن آدمهای دیگری باشد.
آدمهای دیگری که البته حداقل یک پروسه ۱۰ ساله نیاز است تا ظرفیت پذیرش دروغهای دشمن را پیدا کنند و حاضر باشند برای پیگیری مطالبات کاخهای سفید، ورسای و باکینگهام نقاب بپوشند و به کف خیابانها بیایند.
در سوی دیگر این داستان واقعی نیز باید نیمنگاهی به راهروهایی داشت که دشمن برای حضور خود چارهای جز گذر از آنها را ندارد.
در بحث تلاشهای دشمن برای حمله نرم و سخت به ایران اسلامی؛ شاید بارزترین عرصهای که دشمن پس از ناامیدی از حمله نظامی به ما بدان امید بسته است بحث تلاش برای ایجاد اغتشاش در داخل ایران است؛مسئلهای که البته به صورت عملی دارای دو پرونده در تاریخ انقلاب اسلامی ماست:
نخست تیرماه سال ۷۸ و دیگری فتنه ۱۰ سال پس از آن یعنی حوادث سال ۸۸.
در واقع، اکنون که ما انتخابات مجلس نهم شورای اسلامی را در ۱۲ اسفند ماه پیش رو داریم، نگاهی به اهمیت این رخداد تأثیرگذار از یکسو و آگاهی به عزم دشمن برای ایجاد اخلال در هر عرصهای به ما این انگیزه را میدهد که نگاهی دقیقتر به سیاق رفتاری دشمن داشته باشیم تا به فضل الهی بتوانیم کورسوهای امید دشمن را قطع کرده و او را در تاریکی مطلق قرار دهیم.
تجربه سال ۷۸ به ما اینطور میگوید که پیاده نظام مسخ شده دشمن تا چند سال به بهانهای که روز اول با آن شکل گرفتند، فعال خواهند بود؛ فعالیتی که به مرور کمرنگ و کمرنگتر خواهد شد و در هنگام وقوع نیز خیلی زود نیز سرد میشود.
آنها باز هم میآیند...!
نگاه به پرونده اغتشاشگران وابسته به فتنه در سال ۷۸ این پیش بینی را در مقابل ما قرار میدهد که پس از فتنه سال ۸۸ نیز باید منتظر برخی اغتشاشگران در مقاطعی باشیم.
اینکه آنها با چه ساز و کاری خواهند آمد مشخص نیست. در واقع بهانهجوییهای همیشگی جبهه استکبار اینطور به ما میگوید که خصلت بهانهجویی به آنها این امکان را میدهد که از هر کاهی کوه بسازند و به همین بهانه، هرچند اگر بیپایه بودن آن بر عالم و آدم نیز آشکار باشد در تجمعاتی جزیرهای دست به اغتشاش بزنند.
در همین زمینه خوب است به مصاحبه اخیر حجتالاسلام حیدر مصلحی، وزیر اطلاعات نیز اشاره شود.
وی در حاشیه جلسه هیئت دولت از دستگیری تعدادی از عوامل دشمن برای ایجاد اخلال در انتخابات آتی خبر داده و گفته بود: «افراد دستگیر شده دنبال اجرای طرحها و برنامههای آمریکا در روند انتخابات مجلس نهم از طریق شبکههای مجازی و اجتماعی بودند.»
مصلحی همچنین تصریح کرده بود:«آنها در حال اجرای برنامههایی برای انتخابات مجلس نهم بودند که دوازدهم اسفند ماه برگزار میشود.»
از سوی دیگر بازکاوی پرونده فتنه در تیرماه سال ۷۸ اینطور به ما میگوید که دشمن تا مکیدن قطره آخر خون ایادی داخلی خود؛ باب امید را نخواهد بست و از پا نمینشیند.
در واقع استکبار جهانی در مواجهه با نظام جمهوری اسلامی ایران و انقلاب اسلامی به عنوان اصلیترین دشمن خود، هیچ فرصتی را بلااستفاده نخواهد گذاشت و باید اذعان کرد که حتی نوشتن یک شعار در راستای منافع استکبار نیز میتواند برای آنها یک کورسوی امید باشد.
کورسوی امیدی که در همافزایی با حمایت آمریکا و غرب از اقداماتی مثل ترور، پشتیبانی از تروریستها، تزریق اقلام فرهنگی همسو با سیاستهای شیطانی استکبار و غیره... میتواند به حدّ قطرهای نیز دشمنان مردم ایران و نظام اسلامی این کشور را امیدوار سازد.
بر این نکته تأکید میشود که وقتی یک مقام ارشد آمریکایی ۱۰ سال پس از تجمع تعدادی آلت دست مسخشده خود در یک خیابان در تهران، طی یک بیانیه رسمی از آنها به نیکی یاد میکند و تشکر خود را نسبت به اقدام آنها ابراز میدارد، این یک نتیجه بدیهی است که دشمنان خشمگین ما دست از سر حتی چند سرباز بیمقدار خود نیز برنمیدارند و سعی میکنند آنها را به سمتی ببرند که اقدامات کوچک و ظاهراً بیاثر آنها نیز بعدها همچون کیسههای شنی یک سنگر مورد استفاده قرار گیرد.
نگاه به این مسئله و استنتاجهای حاصل از آن در کنار این نکته که آتش فتنه به تازگی در کشور ما سرد شده است و از طرفی دو انتخابات حساس مجلس نهم شورای اسلامی و دولت یازدهم نیز در پیش است، مؤید این حقیقت است که دشمن از هر فرصتی برای بروز اغتشاش در کشورمان استقبال خواهد کرد.
صد البته عرض این رخدادهای ضد امنیتی برای دشمن چندان اهمیتی ندارد و راهبرد مهمتر برای او، طول این رخداد یا رخدادهاست. چه اینکه حتماً همه ما به یاد داریم دشمن از حوادث سال ۷۸ و با پیراهنی که با کید خودش به رنگ خون درآمده بود و در فتنه سال ۸۸ نیز با تعدادی سطل آشغال چگونه دست و پا میزد تا برای خود و ایادی داخلیاش مستمسک و نماد بسازد.
به سخن دیگر دشمن در کنار فعالیتهای رسانهای که در آن سوی مرزها علیه ما انجام میدهد (اشاره به ساخت برنامهای با عنوان «نامههایی از ایران» در شبکه معاند الجزیره علیه کشورمان که طی آن در مدت زمانی نزدیک به ۵۰ دقیقه به فعالیتهای زیرزمینی اغتشاشگران پس از فتنه ۸۸ پرداخته میشود و یا فیلمی که در شورای روابط خارجی آمریکا در مورد تولد نسلی جدید در ایران که مخالف با باورهای انقلاب اسلامی است ساخته شده است.) و سعی دارد تا از گزینهای به نام «زنده بودن جریان اغتشاش» حرف بزند، در داخل کشور نیز تلاش خواهد کرد تا از فرصت نزدیکی رخداد فتنه سال ۸۸ استفاده کرده و اغتشاشاتی را با حجم هر چند بسیار بسیار کم و بیمحتوا ترتیب دهد تا بتواند به آینده خود در مقابله با مهابت و صلابت جمهوری اسلامی ایران امیدهایی ولو کمرنگ داشته باشند.
باشد که در سایه بصیرت ملت و تبعیت همه ما از ولایت فقیه، کاروان انقلاب اسلامی و بیداری اسلامی از مسیرهای پرمخاطره سر سلامت عبور کند.